به بهانه پيشنهاد رئيس بورس (ادغام شركت سنگ آهن مركزي به شركت ذوب آهن)



یزدفردا -عليرضا ياراحمدي بافقي - :رئيس بورس و اوراق بهادار، پيشنهاد ادغام شركت سنگ آهن مركزي به شركت ذوب آهن را به وزارت صنايع و معادن يا بهتر است بگوييم سازمان توسعه و نوسازي معادن و صنايع معدني ( چون انگار وزارتخانه اختياري ندارد) را داده است .

به نظر مي رسد احتمالاً پايين بودن سطح سودآوري ذوب آهن براي خريداران، مشخص بوده است كه پيشنهاد اين تركيب غير معمول را داده اند .

ايشان بدون اينكه از ماهيت هر يك از اين شركتها اطلاع دقيق داشته باشند ، ويژگي هاي فني آنها را بشناسند، وضعيت اقتصادي، سياسي و اجتماعي مناطق استقرار هر يك را بدانند و يا حداقل از برنامه هاي توسعه اي دولت در زمينه فولاد سازي در منطقه آگاه باشند، پيشنهاد خود را ارائه نموده اند.

 لذا به نظر مي رسد ذكر چند نكته لازم و ضروري است :

اولا:معادن شركت سنگ آهن مركزي يعني چغارت و سه چاهون جزء انفال محسوب مي شوند ولي شركت ذوب آهن اصفهان خير . انفال، سرمايه ملت است و اختيار آن به دست ولايت و رهبري حكومت اسلامي است . هر آنچه كه انفال است از معادن و منابع طبيعي، پديده هايي هستند كه وقتي به چشم اقتصادي به آنها نگريسته مي شود داراي خروجي اند و ورودي ندارند و اينكه چگونه بتوان با قوانين فعلي آنها را خصوصي كرد .

 به طوري كه غربي ها هم با تاريخچه فعاليت 150 ساله حتي پس از اتمام مواد معدني شان به شكلي كه در دوره هاي گذشته و امروز خصوصي سازي در كشورمان اتفاق مي افتد عمل نكردند .

در مقابل ، شركت ذوب آهن اصفهان كارخانه اي است كه از يك طرف، سنگ آهن با ويژگي هاي مشخص وارد و فولاد مشخص از آن خارج مي شود و تجهيزات مسير نيز مشخص است . 

لذا نكته غير قطعي و مبهمي در خصوصي شدن آن وجود ندارد. اما چرا خصوصي سازي شركت هاي دولتي دوباره از انفال شروع شده است، جاي نگراني است.

ثانيا: معدن چغارت و معدن سه چاهون، اصلي ترين معادن تامين كننده محصولات شركت سنگ آهن مركزي مي باشند. اگر از معدن سه چاهون و ذخيره آن كه داراي سنگ آهن با عيار متوسط پايين و براي كنسانتره سازي نيازمند به فرآوري است و نمي تواند خوراك ذوب آهن اصفهان محسوب شود كه بگذريم، طبق آمار سال 1386 هيئت مديره شركت سنگ آهن مركزي از 177 ميليون تن ذخيره قابل استخراج معدن چغارت، تنها 60 ميليون تن با احتمال وجود 75درصد باقي مانده است كه از اين ميزان كمتر از 30 ميليون تن آن از نوع BF يا سنگ كوره بلند يا قابل اگلومراسيون است و قابليت خوراك دهي به ذوب آهن اصفهان را دارد. اين ميزان با توجه به نياز فعلي اين شركت، تامين كننده حداكثر 5 سال توليد پس از واگذاري خواهد بود. فلذا توجيه رئيس سازمان بورس و اوراق بهادار مبني بر اينكه اين موضوع ريسك تامين مواد اوليه ذوب آهن را كاهش مي دهد جايگاهي نداشته و در ادامه آن كه گفته اند به نفع مردم و سهامداران است> شايد به نفع سهامداران باشد، ولي به نفع مردم نخواهد بود.

ثالثا: شركت سنگ آهن مركزي ايران در 12 كيلومتري شهرستان بافق در حاشيه كوير و در كنار شهري واقع شده است كه مظلوميت آن بر كسي پوشيده نيست. در مورد اين شهر، تنها مي توان گفت كه از سال 1350- شروع بهره برداري معدن چغارت- تاكنون تنها يك كمربندي به تنها خيابان شهر اضافه شده كه آن هم جهت حمل سنگ آهن، فسفات، سرب و روي و سنگ هاي ساختماني بوده است. اما شركت ذوب آهن در كنار شهر اصفهان واقع شده و بخش اعظم توسعه اين شهر به وجود و بركت اين شركت است. براي رفع اين نقيصه (عقب ماندگي شهر بافق) بارها تدبير شد؛ ابتدا عنايت رهبر معظم انقلاب و تخصيص 4 درصد از درآمدهاي اين شركت به شهرداري شهر بافق، نويد بخش توسعه شهر شد. مجددا در سفر اخير رياست جمهوري به استان يزد و تخصيص 2 درصد درآمد شركت سنگ آهن مركزي جهت آباداني شهرستان اعلام نشده بود كه زنگ خطر خصوصي سازي معدن به صدا در آمده است. از طرفي حركت هاي سياسي اتفاق افتاده در دهه اخير در اين شركت مثل اعتصاب ها، تحصن ها و مخالفت ها با خصوصي سازي در سالهاي 1373 و 1374، اعتصاب و تحصن هاي كارگري جهت پيماني شدن بين سال هاي 1378 تا 1386 و غيره ، نشان از وجود نارضايتي دائمي پرسنل شركت و مردم منطقه از سياست گذاري هاي شتاب زده دولتمردان در جهت خصوصي سازي اين معدن بوده است.

رابعا: در صورتي كه دوستان ما در سازمان بورس ، برنامه هاي توسعه اي قبلي و مصوبات سفر رياست محترم جمهور به استان را مطالعه فرمايند متوجه خواهند شد كه بخش عمده صنايع مصوب استان، مربوط به صنعت آهن و فولاد بوده است كه از جمله آنها مي توان به فولاد ميبد، آگلومراسيون بافق، فولاد 800 هزار تني بافق ، فولاد يك ميليون تني اردكان ، گندله سازي اردكان و فولاد سازي هاي خصوصي در استان اشاره كرد. لذا محصول اصلي شركت هاي سنگ آهن منطقه كه كنسانتره مي باشد، علاوه برفولاد مباركه و خوزستان، تامين كننده خوراك اين شركت ها نيز خواهد بود. لذا تخصيص بزرگترين شركت استخراج كننده سنگ آهن منطقه به شركت ذوب آهن اصفهان جهت تضمين سهام خريداران، به نظر امري غير معمول ميآيد و كما اينكه جديدا شايعه خصوصي شدن فولاد 800 هزار تني بافق كه طرح ملي بوده وجزء افتخارات دولت در سفر به استان يزد مي باشد به اين ظن قوت بخشيده است كه برنامه جلوگيري از حذف فاصله حمل سنگ آهن در كشور كه در سال 1348 شروع شد هنوز ادامه دارد.

در آخر، پيشنهاد مي گردد به جاي خصوصي سازي شركت سنگ آهن مركزي، به علل مطروحه فوق وجهت رفع نيازهاي آموزشي، پژوهشي و مشاوره مهندسي معادن دولتي وخصوصي روباز منطقه وكشور، اين شركت ومعادن تابعه به عنوان شركت نمونه دولتي معدنكاري روباز، دولتي باقي بماند و با ايجاد پژوهشكده پيشنهادي براي سفر دوم به نام پژوهشكده سنگ آهن استراتژي معدنكاري روباز كشور از اينجا رقم بخورد.

از طرفي بخشي از دغدغه هاي مسئولان خصوصي سازي مرتبط با تامين مواداوليه صنعت فولاد مرتفع و نهايتا از تاراج انفال به عنوان سرمايه هاي ملي جلوگيري شود. 

یزدفردا
 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا